آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

بدون عنوان

  يه هفته پيش بود كه از مسافرت برگشتيم.. مسافرت بدي نبود ولي يه اتفاق بد همرو بهم ريخت كه خدا رو شكر به خير گذشت.. روز دوم مسافرت بود كه بابلسر  بوديم .پاي پسري ليز خورد و با پشت سر خورد زمين ..يه دفه دست كه زدم به سرش دستم پر خون شد بعد ديگه نميدونم چجوري همه خونوادگي توي درمونگاه بوديم و سر آريا 5 تا بخيه خورد..خيلي خيييييلي بد بود حتي از ياداوريش هم دلم ريش ميشه ...بچم ديگه از گريه صداش گرفته بود ولي خدا رو شكر علائم خطرناك نداشت و ز فرداش ديگه حتي نگفت سرم درد ميكنه و يه جورايي بهتر شد... الان از سر كار دارم مينويسم زياد فرصت ندارم ..تا بعد ...
18 مرداد 1393

بدون عنوان

سلاااااااااااااااام من مامانم... بالاخره اووومدم .دلم خبیلی برای نوشتن و دوستام تنگ شده بود دوستان حسادار در جریان هستن که تیرماه چقدر ماه سختیه ..اظهارنامه های مالیاتی و حجم کار وحشتناک خب مستقیم بریم سراغ پسری .. دیگه برای رفتن به خونه ی مامانیش اذیت نمیکنه باباشو البته چز چهارشنبه ها یه چیز دیگه که فک همتون میفته اینه که بعضی روزا صبح قبل از رفتن من سر کار بیدار میشه و خیلی روشنفکرانه بوس میده و خدافظی میکنه باهام من که هنوز تو شک این قسمتم..باورنکردنیه این روزا ذهن پسر رو سوالاتی مشغول کرده که ماهیچ جوابی براش نداریم ...اگه کسی میدونست لطفا راهنمایی کنه؟ که مثلا چرا توی دستش کنار انگشت کوچیکش یه انگشت دیگه ند...
2 مرداد 1393

حذف تا چند روز آینده

به دلیل  استقبال از پستهای مامان     بهش پشنهاد شد  همه پستها از این به بعد به حالت چکنویس در بیاد .   فقط واسه  آینده پسرمون بنویس  عزیز دلم .          بابایی
1 مرداد 1393
1